جدول جو
جدول جو

معنی بر سنگ آمدن - جستجوی لغت در جدول جو

بر سنگ آمدن
(مُ تَ مَ)
به سنگ برخوردن. بر سنگ آمدن پا. بسنگ آمدن پا. (آنندراج).
- برسنگ آمدن تیر، بر نشانه اثر نکردن تیر و ننشستن آن به نشانه و مؤثر نیفتادن:
صبر را از دهنت حوصله تنگ آمده است
ناله را از دهنت تیر به سنگ آمده است.
کلیم.
بی اثر تا چند باشد نالۀ شبگیر من
تا کی از گوش گران بر سنگ آید تیر من.
صائب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بر سر آمدن
تصویر بر سر آمدن
برتری یافتن، پیروزی یافتن، غلبه یافتن، افزونی یافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ طَ ءَ)
مرادف بسر دست آمدن. کنایه از کمال قریب یا در قبض و تصرف خود آمدن بود. (آنندراج) :
دست در زلف سیاهت من بدروز زدم
آمدم سوی تو چون شب بسر چنگ آید.
خواجه آصفی (از آنندراج).
- بسر چنگ آمدن شب، کنایه از قریب به آخر رسیدن شب باشد. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حِ گِ رِ تَ)
در تداول، مأیوس شدن. ناامید شدن
لغت نامه دهخدا
(مُ ثَ بَ)
بر سر سنگ زدن. کنایه از ظاهر کردن و گفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سست و ضعیف شدن. (ناظم الاطباء).
- بسنگ آمدن پا و سنگ آمدن، کنایه از زخمی شدن پا باشد. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
کنایه از پیش آمدن مخاطره ای باشد. (برهان). عائق ومانعی صعب، املی را بدل به یأس کردن. نومید شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از بر سر آمدن
تصویر بر سر آمدن
غلبه یافتن پیروز شدن، زیادتی یافتن رجحان یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بر سر آمدن
تصویر بر سر آمدن
((بَ سَ مَ دَ))
غلبه یافتن، پیروز شدن، به پایان رسیدن، برتری یافتن
فرهنگ فارسی معین